وبلاگ :
paieeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeezzzzz
يادداشت :
بوووووووووق!
نظرات :
2
خصوصي ،
13
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
داود نجفي
اول سلام
بذار ربجي تا يکي يکي بيام جلو
اول اينکه من خودم صبح زود ساعت 7و 30 از خواب پا ميشم و يه نيم ساعت صبحونه ميخورم و ساعت 8 ميرم کار و بعد دوستم مياد دنبالم با ماشينش ، ماشينش نه بوق داره و نه ترمز و نه آيينه، موقع ترمز گرفتن من پامو به زمين ميکشم، دي: بعد اينکه رفتيم تو يه شرکتها ديديم کلي غذاي دست نخورده هست و دوتا غذا هم واسه من و دوست هست، و بقيه هم بيرون ايستادند، ما هم رفتيم مث خرس همه غذا ها را خورديم، البته يه شکهايي برده بوديم ولي بعد ديديم چند نفر اومدند تو و گفتند هي منگلا شما چطوري بدون اينکه بفهمين اين غذا ها فاسدند خوردينشون؟؟؟
ما هم ديديم آبرومون رفت گفتيم آخ آخ آخ من ديدم کبابش بوي بدي ميده ها نگو فاسد بوده، بعدشم تا يه هفته دل اونها درد گرفت و ماکه چيزيمون نشد خدا را شکر، البته من خودم رو غذا خيلي حساس بودم ولي قبل از اينکه برم خدمت الان ولي هويج بروکلي هم آب پز کنند بدند بهم ميخورم
پاسخ
سلام .بفرماييد:)) .هفت و نيم هم زوده ..ساعت کاري جديد هم اعلام کردن ، از هفت و نيم تا چهارونيم يا پنج . هههه مث ماشين ما !دقيقا نه بوق نه ترمز نه آيينه :)) .هي بابا ! از غذاي فاسد نگين ک دلم خونه :دي! خوبه پس حداقل سربازي يه تاثير مثبت داشته