سلام:)

محیط جدید تغییرات جدید و آب و هوای جدید هم برای آدم بهمراه داره

اگر محیظ جو خاصی هم داشته باشه این جدید بودن و تغییر چندین برابر میشه

 

قبلا که جایی کار نکرده بودم ، ولی اینجا برام همه چیش خاص و عجیب غریب و در عین حال هیجان انگیزه ! این هیجان امیدوارم تبدیل به حس

دیگه ای نشه

 

1.جالبه ...

این که خانوما و آقایون تو طبقات مجزا کار میکنن خودش کلی جالب ناکه ! مخصوصا که مجبور نیستیم صب تا شب با چادر و مقنعه باشیم

جو صمیمی تر هم هست به نسبت جوی که آقایون هم حضور دارن

 

هرکسی برای خودش چادرنماز مخصوص خودشو برده گذاشته تو کمد

 

هرکسی با دمپایی مخصوص خودش تو طبقه هست و دم در جاکفشی گذاشتن که کفشارو تو نبریم..

 

روزای هفته بین همکارا تقسیم شده و هروز نوبت یکی ه که به غذا و ظرف شستن oO و چایی آوردن برسه

 

اینجا هرچی تواناییتو تو ی کامپیوتر ، نت ، زبان های مختلف ، ترجمه و ... بالاتر ببری ارژش بیشتری داری

 

 

2. اصلا جالب نیست...

اینکه تا زمانی که سر کار باشی نمیتونی گوشیتو روشن کنی

 

3. غذا

غذا رو تو ظرف های جدا نمیارن ، بلکه یه آشپز دارن که سر ظهر یه قابلمه خیلی بزرگ و میذاره تو آسانسور و به طبقه آخر که ما باشیم میاره ، بعدم ما باید سهممونو برداریم و باز قابلمه رو بذاریم تو آسانسور که به ترتیب بره به طبقات پایین

غذا رو میریزیم تو قابلمه مخصوص طبقه خودمون و گرمش میکنیم (چه کاریه؟ خو گرمه دیگه!) بعدم کسی که مسئول کارای اون روزه میز و میچینه!

می چینه هاااااااااا

ینی از ماست و ترشی و سالاد و روغن زیتون و روغن کنجد و ............. ینی مییییز میچینن!! موندم آیا واقعا اینجا اداره س ؟:دی

ساعت 10 هم تایم چایی ه! البته اسمش چاییه وگرنه یه کابینت پر به به و یه یخچال در اختیار شماست !! فقط نمیدونم چرا انقد اینا بیسکوییت میخورن ! منم بیسکوییت خور کردن!

 

چندروز پیش رفته بودم دنبال کارای بیمه م ، ظهر رسیدم با مدیر غذا خوردم . هی میخوردم هی نمیفمیدم چیه ( برنج و سیب زمینی های نگینی خورد شده و رب و پیاز سرخ شده و گوشت های خیلی بزرگ خورد شده ) تا اینکه آخرش مدیرمون گف این غذای محبوب آشپزمونه .. هرهفته هرچی تو بند و بساطش اضافیه میریزه تو قابلمه میشه قاطی پلو!!

 

امروز غذا خوراک بود... برا 10 نفر یه ظرف کوچیک! مجبور شدیم کل محتویات یخچال + نون پنیر و بیاریم سر میز ... امروز رسما معده م قاطی پلو خورد : گوجه خورد شده ، ماست ، خوراک ، زرشک پلو ، ....!!

راستی ساعت هشت صبحم صبونه س!

 

_به من چه خب ! من بیشتر از کار با فضای خوراکی هاش آشنا شدم فعلا! :))

<** ادامه مطلب... **>

 

*****

B.

دیروز رفتیم ختم زندایی بابا ...خیلی خیلی خانوم خوبی بودن ...من عاااااااااااااشق خانوادشونم . اخلاقشون فوق العادس! اونا عزادار بودن ولی (سر یه مساله ای که پیش اومده بود) به مامان دلداری میدادن و آرومش میکردن

 

هنوز یک ماه نشده برا سالگرد دخترشون رفته بودیم :(

 

تو راه برگشت با عموها و عروسشون باهم بودیم ، ماشینامون همه پشت سر هم حرکت میکرد:)) یجا برا نماز نزدیک تهران وایستادیم .

زن عموم که یکی از چادرای مسجد و برا نماز سرش کرده بود و چادر مشکی خودش کنارش بود، موقع رفتن همونجوری با چادر رنگی رفت بیرون و چادر خودش و جا گذاشت !

بعد که متوجه شد انقد خندیدیم

از مسجد که اومدیم بیرون عمو برای همه رانی گرفته بود ..همونجا همه در یک دایره با ابعاد گسترده وایستادیم خوردیم . عینهو تبلیغای تلویزیونی شده بود .. همه با هم یهو رانی هارو میبردن بالا که بخورن ..همه یهو خندشون میگرف:))انقد سر این رانی خوردن شوخی کردیم که یه ده دیقه ای سر رانی خوردن وایستاده بودیم ..

نمیدونم چرا انقد در رانی و تنگ میسازن!

 

C.

انقده باحالهههههه

سرت به کار خودت باشه

آسته بری آسته بیای که گربه شاخت نزنه ! ولی دقیقا تو همین شرایط از زمین و زمان برات اذیت و آزار بباره ... برات حرف دربیارن ، شایعه سازی کنن ، سوسه بیان

انقد جالبهههههه یکی همینجوری برا خودش بیاد یه آتیشی به پا کنههههه

حتما خیلی حال میکنه ...حتما دیگه ! 

D.

یادتونه گفتم یه یخچال و کابینت پر به به داریم اینجا؟

تکذیب میکنم ! هیچی نداریم !

امروز دوتا از بچه ها رفتن خرید ، موقع رفتن یکی گفت: همه شارژ این ماهشونو گذاشتن؟

و اینگونه بود که فهمیدیم هر کسی باید 30 تومن ماهی بپردازه برا امور یخچالی! که البته بمناسبت ورود ما داره به 50 تومن ارتقا پیدا میکنه :|