• وبلاگ : paieeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeezzzzz
  • يادداشت : پرتاب کاکتوس!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    به نام خدا

    سلامممممممممم

    خببببببب، و اينک جزئيات نويسي :))

    3)
    "

    _تو دلم گفتم خداکنه نتوني درش بياري"

    منم که مي خوندم دقيقاً همين توي ذهنم اومد! :)))))))))

    "يکم ايشون هم لاستيک رو سابيد ، بعد پياده شد گف: الان سوييچ ميارم ماشين و ببرم جلوتر (ماشين خودش که جلوي ماشين من بود)"

    چقد اين آقا بووووووووووووووووووووووووق! بوده! خو چرا از همون اول نرفت سوئيچشو بياره؟!


    4)
    چقد من هي سؤال دارم! چقد هي دلم مي خواد ببينمت!! (-B
    مي توني ميزان ترکيدگيم از شدت فضولي رو درک کني؟! خخخخخخخخ ((;qqqqqqq



    5)
    خب يني چي؟ اين جناب دکي غفار بالاخره چي گفت؟ کمک مي کنه؟ تأييد کرد؟ کدوم موضوع رو؟ قبول کرد باهاش کار کني؟؟ :)


    6 و 7)
    يکي از دلايلي که اون شب هنگ کردم ديگه نتونستم کامنت بذارم همينا بود..
    مي دوني که اخلاقمو؟ اين که چه طور اين طور وقتا قاطي مي کنم و همش بغض و اينا.. :|
    پاسخ

    سلامممم چه عجب خوااااااهر کجا بودي خو . هههه مرسي از همراهي دلي ت !:) خب فکرميکرد کاري نداره ميتونه درش بياره ، ديد راننده هم دختره، ديگه گف صد درصد مشکل رانندس:)) 4. چقدددد من وحشتناک تر دوسدارم باشي و بهت بگم ...يه عالمه تعريف دارم خببببب هي نمياي هي روان مياد منو تخليه ذهني ميکنه :)) خدا خيرش بده :)) 5.هيچي، گف برو الزهرا پايان نامه ها رو بخون...گفتم اونارو خوندم ، گف اندفه با ديد جديد بخون و يه شماره از دانشجوهاشم داد که باهاش بحرفم هنو نحرفيدم ، الزهرا هم هنو وقت نکردم برم خو شيش و هف. اگه قرار باشه انقد قاطي کني ديگه نمي نويسم خو ...نکن اينجوري ديگههههه