1. اون روز اگه مي دونستم مي خواي بري کتابخونه به احتمال خيلي زياد ميومدم..
2. ع بالاخره اونجا آباد شد؟ :))
واجب شد برم ببينم!
اوا دو ماه ديگه هم عضويتم تموم مي شه.. مي گم اون روز تولد از نرخ هاي جديد عضويت مي گفت، شاخام دراومد!
آخه من يه عضويت دو ساله گرفتم 17 تومن، حالا انگار سه ماهه يا شيش ماهه ش تو اين مايه هاست.
پول خوشگل کردن کفپوش اونجا رو هم ما بايد بديم؟ :پي
حالا بازم خيلي زياد نيست، منتها براي مني که چند ماه يه بار ميام زور داره يه کم :))
3. حالا چه طور مي خواستي از خودت پذيرايي کني؟ :پي
با رسم شکل پيليز!
4. سامانه ي پيامکي گويا؟! :پييييييي
دقيقاً موقع همون اس ها تو دلم گفتم ههههههييييييييي خو مي گفتي مي ري کتابخونه.. خو حالا سعي مي کردم زياد وقت درستو نگيرم خو.. :پي :(
5. توي بي شارژي گوشيت منم داشتم اس مي زدم؟!!!
(اين سري اس هاي توي قطاري رو مي گما)
خو مي گفتي بچه جون! :))
6. "کرد بودن بنظر .اولش داشتن کاملا خلاف بابا و اون پسره هل ميدادن ..کلي کرکرخنده بود :)))"
جيييييييييييييغ! :ديييييييييي
اين دو تا کارگر با پت و مت نسبتي نداشتن احياناً؟! :دي
7. آره خو تک و توک.. خخخخخخخ
:پي